دوشنبه چهاردهم آبان ماه، روز دیگری از روزهای کاری شلوغ کارخانه کاویان بود. صدای دستگاهها و بوی فلز داغ، فضای کارگاه را پر کرده بود. همه مشغول انجام وظایف خود بودند که ناگهان صدای مدیر عامل در سالن پیچید و اسامی چند نفری را از روی لیست خواند و گفت: «همکارانی که اسامیشان را خواندم، کار را متوقف کنید و به درب اصلی سالن مراجعه فرمایید.» با شنیدن این خبر، چشمهای کارگران خسته از کار، با تعجب به هم دوخته شد. کسی نمیدانست چه اتفاقی افتاده است. با کنجکاوی به سمت ورودی سالن رفتند.
به محض ورود، همه مات و مبهوت ماندند. سالن ذوب که معمولاً تاریک و دودآلود بود، حالا مثل یک باغ گل رنگارنگ شده بود. گلهای رز قرمز، مثل شعلههای شادی، تاریکی سالن ذوب را شکافتند. مدیرعامل و اعضای هیئت مدیره با دسته گلهای رز قرمز در دست، لبخندی بر لب داشتند. چهرههای خسته و عرقکرده کارگران با دیدن گلها، برق شادی زد.
آقای مهندس احمد جوانشیر با صدایی گرم و صمیمی، تولد همکاران آبانماهی را تبریک گفت و این گردهمایی دوستانه را بهانهای برای سپاسگزاری از زحمات همه همکاران دانست.
در این مراسم، به 9 نفر از همکاران کاویان که تولد آنان در آبان ماه بود، لوح تبریک و هدیه به همراه یک شاخه گل، به رسم یاد بود تقدیم شد و با هم عکس یادگاری گرفتند و خاطرات خوش را با هم به اشتراک گذاشتند.